در طی سالیان طولانی که درس «روش تحقیق در هنر» و «تاریخ اجتماعی ایران و جهان» را برای دانشجویان رشته های سینما و تئاتر می گفتم، احساس کاملا متفاوتی داشتم: احساس شادی و غم. شادی از این جهت که در میان پسرانِ هر کلاس سه چهار دوستِ ارزشمند و وبا وفا را می یافتم که هر روز شاهد پیشرفت و موفقیت آن ها بودم، دوستانی پُرشماری که خاطرات و ارتباطات با آن ها، هنوز هم شادی بخش زندگی ام است و غم از این جهت که بسیاری از دختران هر کلاس را می دیدم که هر روز، غم انگیزتر از دیروز، مثل شمع آب می شدند و شاید هیچ چیزی وحشتناک تر از این نباشد که پدری و معلمی شاهد نابودی فرزندان و دانشجویان خود باشد. بسیاری از اینان نه فلسفه هنر را می دانستند و نه چیستی آن را ، بسیاری از این ها به خاطر تفنن، خودنمایی و شهرت به این رشته ها آمده بودند، اهدافی که اگر هم تحقق می یافت، بسیار گذرا بود و سرانجامش تلخ.
در یکی از روزها در حاشیه کلاس برایشان این جمله از «مریلین مونرو»، یکی از زیباترین و مشهورترین بازیگران هالیوود و خواننده مشهور امریکایی را گفتم:
« هالیوود جاییست که هزاران دلار به دختری میدهند تا طبق انتظارها نمایش داده شود. هزاران دلار برای یک بوسه و پنجاه سنت برای روح آن دختر. من هزاران دلار گرفتهام اما هنوز از پنجاه سنت خبری نیست.» و سپس سرنوشت او را به بحث گذاشتم اینک دوباره بخشی از آن گفته ها را با شما خوانندگان عزیز و هنرمندان گرانمایه مرور می کنم:
مریلین مونرو بازیگر سی و یک فیلم سینمایی در روزهای اوج بازیگری در روز ۵ اوت سال ۱۹۶۲ در خانهاش در لسآنجلس مرده پیدا شد. پلیس گزارش داد که در کنار تختخواب او یک شیشه قرص خوابآور پیدا شده و جسد طوری قرار داشته است که دستش به طرف تلفن دراز شده بوده و به نظر میرسید با آخرین انرژی تلاش میکرده تلفن کند.
گزارش پلیس تعبیر به خودکشی مرلین مونرو شده بود تا نتیجهی معاینه جسد از طرف پزشکی قانونی شهر اعلام شود. رسانههای آمریکایی از مرلین که شایعاتی دربارهی معاشرت او با دو نفر از خانوادهی کندیها، رییس جمهور و دادستان موقت آمریکا وجود داشت، بهعنوان جذابترین و زیباترین زن آنزمان یاد میکردند.
اما مرلین مونرو که بود و فیلمهایش برای نسل جوان چه ویژگیهایی دارد؟
برای کسانی که دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ میلادی با سینما زندگی میکردند، مرلین مونرو یکی از زیباترین زنانی بود که چهره و اندامش روی پرده سینما معمولا فروش یک فیلم را تضمین میکرد.
او از مهمترین بازیگران قرن بیستم بود و زیبایی و بی پروایی اش وی را تبدیل به سمبل جذابیت جنسی در دهه ۵۰ کرد.
پدر مرلین مونرو هیچوقت شناخته نشد و به گفته خودش هیچوقت با مادر زندگی نکرد و روزگار کودکی را در پرورشگاه گذراند. اما در یازدهسالگی همه چیز برای او تغییر کرد و زیبایی خیرهکنندهاش توجه خیلیها را جلب کرد.
شاید او هیچوقت خودش را با این موضوع وفق نداد که چطور ناگهان زندگی متفاوتی به دور از فقر و تنهایی پیدا کرد و نتوانست درک کند چه اتفاقی درحال وقوع است که او را از یک مدل به خواننده و بعد هم ملکه هنرپیشگان تبدیل میکند.
ازدواج دوم او با یکی از معروفترین بازیکنان بیسبال آمریکا ” جو دیماجیو” او را چندین مرحله جلوتر برد. هر چند که پیش از این با پسر همسایهاش جیمز داگرتی ازدواج کرده بود واتفاقا جیمز به عنوان یک آدم معمولی در زندگی مرلین، تنها کسی بود که باعث شد راه سینما برای او باز شود؛ ازدواج اول او با جیمز طولی نکشید چون شوهرش به دلیل ادامهی جنگ مجبور شد در کشتی کار کند و مرلین مونرو هم که آن زمان نام واقعی خودش نورما جین بیکر را داشت، در غیاب شوهرش در یک کارخانه مشغول به کار شد.
همان زمان بود که روزنامههای آمریکا برای تشویق زنهایی که در نبود مردان خود جای خالی آنها را در کارخانهها گرفته بودند، شروع به عکاسی و تهیه گزارش کردند. عکاسی که به کارخانهی محل کار مرلین در لسآنجلس رفته بود، متوجهی زیبایی خیرهکنندهی او شد و عکساش را به یک مجلهی پرتیراژ داد و منتشر شد. انتشار این عکس سرنوشت مرلین را تغییر داد و مدیران بنگاههای تبلیغاتی سراغ او رفتند تا در عکسهای تبلیغ کالا مدل آنها شود.
دستمزدها آنقدر بالا بود که مرلین پذیرفت عکسش روی جلد مجلاتی مثل پ ل ی ب و ی هم در حالتی نیمه برهنه چاپ شود. او بعدها گفت گرسنه بودم و انتخاب دیگری نداشتم. چیزی نگذشت که مورد توجه فیلمسازهای سینمایی هم قرار گرفت و با آگهیهای تبلیغاتی تلویزیونی جلوی دوربین رفت.
سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازهای روبهرو شد و همانزمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد.
او خیلی زود با فنون نمایش و بازیگری آشنا شد و در سال ۱۹۴۶ با کمپانی تولید فیلم سینمایی «قرن بیستویک» قرارداد امضا کرد و طولی نکشید که با بازیکن محبوب بیسبال آمریکا ازدواج کرد. مرلین در ژانویه با جو دیماجیو ازدواج کرده بود و عموم مردم از این ماجرا خوشحال بودند ، اما این ازدواج نیز به مانند ازدواج اول وی بدشگون بود.جو انسانی سنتی بود و نیاز همسرش به خودنمایی کردن را درک نمی کرد.اما مرلین پیشرفت در زندگی رو از دست نمی دهد.این ازدواج فقط نه ماه دوام آورد. در این زمان چند اتفاق قابل ذکر دیگر نیز روی داد. در هنگامی که با جو دیماجیو ماه عسل را در ژاپن می گذراند ، از طرف مرکزی در کره برای اجرا در گروه پیشاهنگ آمریکایی دعوت شد و او نیز با خوشحالی قبول کرد. که بعد ها نیز از آن خاطره به عنوان یکی از بهترین زمانهای زندگی خود نام برد.دومین اتفاق قابل ذکر بازی در فیلمی بود که دامن پف کرده معروف او برای اولین بار به نمایش در آمد. مریلین اکنون در میان مشهور ترین زنان جهان قرار داشت.او اکنون یه جلب کننده بزرگ تماشاچی و پول ساز برای شرکت
کمی بعد متوجه شد باید استودیو فیلمسازی خودش را دایر کند. بنابراین به نیویورک رفت و به شکل مستقل شروع به تهیه فیلم کرد.
از شوهر دومش هم که جدا شد بیشتر به تولید فیلم و بازیگری در سینما توجه کرد و فهمید باید به ضعف خودش در نوشتن فیلمنامه فائق شود. طولی نکشید که پیشنهاد ازدواج «آرتور میلر» نمایشنامهنویس معروف را پذیرفت و بخش مربوط به فیلمنامهنویسی کمپانیاش را به همسر سپرد. آرتور میلر بعد از پنجسال پذیرفت که از او جدا شود اما همچنان در مصاحبههای مختلف به این سوال خبرنگاران همیشه جواب مثبت داد: «وقتی از او جدا میشدید هنوز عاشق مرلین بودید؟
مرلین که به تنهایی زندگی خودش را ادامه میداد و جوایز هنری را پشت سرهم درو میکرد، تجربه بازیگری در فیلمهای مختلف را با وجود انواع جنجالهای حاشیهای ، پشت سر میگذاشت؛” همه چیز درباره ایو (جوزف ال منکیه ویچ)، جنگل آسفالت( جان هیوستون)، چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد( ژان نگولسکو)، آقایان موطلائیها را ترجیح میدهند(هاوارد هاوکس)، رودخانه بدون بازگشت(اتو پره مینجر)، خارش هفتساله( بیلی وایلدر)، بعضیها داغشو دوست دارند( بیلی وایلدر)، بیا عشق بورزیم ( جورج کیوکر)، ناجورها(جان هیوستون)و…” بعضی از معروفترین فیلمهایی است که او بازی کرده است.
هرچند گفته میشد تعدادی از کارگردانها از شیوه بازی او راضی نیستند و معتقدند فقط زیبایی است که او را در دنیای سینما نگه داشته، اما لی استراسبرگ بازیگر و کارگردان صحنه در مورد مرلین میگوید:” او مثل یک افسانه بود. در تمام روزهای بازیگریاش موفق شد اسطورهای از زنی را بسازد که از فقر آمده و با پس زمینهای از فقر و بیکسی موفق شد به عنوان سمبل زنانگی، جاودانه بماند.”
مونرو در جایی گفته :”یک بازیگر، ماشین نیست اما خیلی ها این را به تو میقبولانند که باید ماشین باشی؛ یک ماشین پولساز.با همه اینها من فقط میخواستم فوقالعاده باشم نه پولساز.”
حضور مریلین مونرو در جشن تولد جان اف کندى رییس جمهور آمریکا در ماه مه سال ۱۹۶۲ و خواندن تولدت مبارک آقای رئیس جمهور، به شایعاتی در مورد روابط این دو دامن زد.
گفته میشد که مونرو جوان همیشه افسردگی شدید داشته و با اینکه زندگی او روی پرده یک زندگی رؤیایی بود که سینما آن را ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوتهایی داشت که مردم از مرلین مونرو محبوبشان انتظار نداشتند.
هنوزهم در آماری که در مورد زیباترین و جذابترین زنان سینمای دنیا ثبت میشود، مرلین مونرو نقش تعیینکنندهای دارد.
نام او در فهرست صد ستاره سینما مجله امپایر در سال ۱۹۹۵ به عنوان یکی از محبوبترینها ذکر شده و مجله پ ل ی ب و ی از او به عنوان نخستین ستاره در قرن بیستم یاد میکند. در مجله تایم ۲۰۰۵ از او به عنوان یکی از صد شخصیت برتر قرن اسم برده شده است.
مرلین مونرو در جایی گفته است: « هالیوود جاییست که هزاران دلار به دختری میدهند تا طبق انتظارها نمایش داده شود. هزاران دلار برای یک بوسه و پنجاه سنت برای روح آن دختر. من هزاران دلار گرفتهام اما هنوز از پنجاه سنت خبری نیست
در سال ۱۹۶۲ مریلین اجرای به یاد ماندنی دیگری را داشت.اما این بار فیلم نبود.نسخه قدیمی و گیرای “تولدت مبارک” برای رییس جمهور کندی و در باغ جیمزمدیسون را خواند.در این زمان وی در حال ساخت آخرین فیلمش با نام Something’s Got to Give بود.اما اتفاقی رخ داد.در چهارمین شب از آگوست ۱۹۶۲ ، مرلین به خاطره مصرف بیش از حد داروی خواب آور از دنیا رفت. شایعه ها از همه جا برخاست.رابطه نامشروع با کندی… ، مافیا در مرگ وی دست داشت… ، قتل… ، توطئه… . مرگ وی بی شباهت به خودکشی نبود.اما حقیقت این است که مریلین مونرو در سن سی و شش سالگی و در آن شب دیگر زنده نبود. چراغی که برای سالها می بایست می درخشید ، ناگهان خاموش شد.جهان مات و مبهوت به دنبال دلیل این ماجراست. جوابی که هیچوقت پیدا نشد.
شوخ بودن و حس دلسوزی وی به همه موجودات زنده و اشتیاق وی به برای محبوب بودن و همینطور عشق وی به داشتن فرزند از خصوصیات او بود به گفته کسانی که او را از نزدیک می شناختند. باور همه اینها در زنی دلفریب که نامش مریلین مونرو بود سخت است. اما او یک انسا ن بود.
موقع مرگ در سال ۱۹۶۲ و در سن ۳۶ سالگی ، ماتیکش شش میلیون و ششصد هزار دلار می ارزید.به وصیت او ۷۵ درصد از املاک وی به مربی بازیگری او لی استرابرگ رسید و ۲۵ درصد هم به دکتر ماریان کریس که رونکاوش بود.مقرری سالانه ۵۰۰۰ دلاریِ به مادرش گلادیز بیکر الی رسید. وقتی که دکتر کریس در سال ۱۹۸۰ در گذشت ، ۲۵ درصد سهمش را به یک موسسه روانپزشکی کودکان به نام آنا فروید سپرد و از زمان مرگ استرابرگ در ۱۹۸۲ هم ۷۵ درصد سهم او توسط بیوه اش آنا و وکیلش ایروینگ سیدمان اداره می شود.
وقت تولد مو مشکی بود.
موقع مرگ گوشی تلفن دستش بود.
اغلب اوقات با زندگی نامه آبراهام لینکن رویت می شد.
اولین باری که می خواست به عنوان مریلین مونرو امضا کند نمی دانست که آی را کجای مریلین بگذارد.
عینک می زد.
التون جان ستاره بریتانیایی موسیقی پاپ و راک ، ترانه ای به نام “شمعی در باد” در ستایش او تصنیف کرد.در ۱۹۹۷ این آهنگ را به یاد شاهزاده دیانا که مثل مریلین گرفتار یک مرگ نا به هنگام شده بود با یک شعر جدید بازخوانی کرد.
در خاطراتش می گویدعاشق ظاهر طبیعی عکس ها هستم.این نشان دهنده زندگی شخصی آنهاست.دوست دارم که ببینم چیزی در درونشان اتفاق می افتد.
مشکل این است که خودم خودم را اداره می کنم که یک هنرمند بشوم، و صادق هم باشم ، گاهی هم حس می کنم که دارم دیوانه می شوم. دارم تلاش می کنم که حقیقی ترین بخش وجودم را بیرون بکشم و این خیلی مشکل است. وقتهایی هست که با خودم فکر می کنم”تمام کاری که می کنم صحیح است” اما گاهی اوقات این به سادگی بوجود نمی آید.همیشه این حس مرموز را دارم که یک چیز جعلی هستم، یک چیز ساختگی یا یک چنین چیزی.
بیشتر از همه چیز دلم می خواهد یک ستاره بزرگ باشم.این چیز گرانبهایی است.
آن وقتها جهان اطرافم یک طورهایی عبوس و گرفته بود.یاد گرفته بودم این طور وانمود کنم که جلوی این ظلمت را گرفته ام.تمام دنیا به نظرم کوچک می رسید…(حس می کردم) در کل ، تمام کارهایی که می توانست انجام دهم این بود که یک جور بازی نمایشی را جعل کنم(درباره مراجعه چند باره اش به موسسه بازپروری کودکان)
پول ارضایم نمی کند ، فقط می خواهم عجیب و غریب باشم.
وقتی یک دختر بچه بودم هیچ کس به من نگفت که خوشکلم. به همه دختر بچه ها باید گفت که خوشکل اند حتی اگر این طور نباشد.
سگ ها هیچ وقت گازم نگرفته اند. این کار فقط از آدم ها بر می آید.
می دانم که متعلق به مردم و جهانیان هستم، نه به این خاطر که با استعداد یا حتی خوشکلم. بلکه به این خاطر که هیچ وقت متعلق به چیز یا کس دیگری نبوده ام.
می خواهم پیر شوم بی آن که پوست صورتم را بکشم…می خواهم این شجاعت را داشته باشم که به چهره ای که ساخته ام وفادار باشم.
می خواهم یک هنرمند باشم… نمی خواهم به عنوان یک تحریک کننده سلولوئیدی به مردم فروخته شوم. |
پنج شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ در ۱:۳۶ ب.ظ
با سلام و احترام خدمت استاد محبوبم .
عالی و دلنشین مثل تمام سخنان شما . پیروز باشید
دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ در ۷:۲۹ ق.ظ
این همه درآمد دولت به کجا میرود؟
از لحاظ میزان ذخایر نفتی سومین کشور دنیا هستیم. در مورد گاز هم دومین کشور دنیا هستیم. ده درصد معادن دنیا (فلزات، سنگ های قیمتی و …) هم در ایران است. دولت این همه درآمد دارد و با این حال همیشه ناله می کند و از مردم میخواهد که از دریافت یارانه انصراف بدهند.
مبلغی را کارت به کارت میکنید و ۵۰۰ الی ۹۰۰ تومان از حسابتان کم میشود. میخواهید ببینید در کارت بانکی چقدر پول دارید ۱۲۵ تومان از حسابتان کم میشود. حساب کنید در کل کشور چه درآمد بزرگی برای دولت ایجاد میکند.
جمع هزینه های دریافت گذرنامه ۱۵۰ هزار تومان است. یک خانواده ۴ نفری باید ۶۰۰ هزار تومان بپردازد تا گذرنامه بگیرد و اگر بخواهد توسط پرواز هوایی از کشور خارج شود باید عوارض خروج هوایی که آن هم نفری ۱۵۰ هزار تومان است را بپردازد. یعنی برای چهار نفر مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان پرداخت میشود برای هیچ چیز.
هزینه بیمه کردن اتومبیل سواری حدود یک میلیون تومان است. هزینه دریافت گواهینامه پایه یکم هم یک میلیون تومان است. کاپوتاژ کردن اتومبیل سواری (برای خروج از کشور) ۵۰۰ هزار تومان.
کارمزد وصول چک ۷۰۰ تومان و کارمزد صدور چک بین بانکی ۳۷۰۰ تومان است.
درآمد جرایم رانندگی چقدر است؟ از یکی از سربازهایی که در چهارراهها جریمه میکنند بپرسید که امروز چقدر جریمه نوشته. با کمال تعجب رقمی مثل ۱۲ میلیون تومان را خواهید شنید. ببینید در کل کشور چقدر میشود!
با این حال، دولت پول ندارد و همیشه از مردم میخواهد که از دریافت یارانه انصراف بدهند و مرتباً بهای برق، گاز و آب را افزایش میدهد.
قیمت بنزین و گازوئیل یکدفعه افزایش داده شد. قیمت بنزین در مدتی کوتاه از صد تومان به هزار تومان رسید. چقدر درآمد دولت افزایش یافت!
به قبض آّب، برق، گاز یا تلفن دقت کنید. ببینید روی یک قبض چند نوع مالیات و عوارض نوشته شده! در مغازهای که سه عدد یخچال دارد مبلغ قبض برق به یک میلیون تومان میرسد. اینها همان آب و برقی هستند که خمینی گفته بود مجانی خواهند شد.
افراد خیر چقدر به دولت کمک میکنند و کارهای دولت را انجام میدهند؟ کمیته امداد چقدر درآمد دارد؟
کسی که میخواهد خانهای بسازد باید مبلغ گزافی مثلا ۱۰۰ میلیون تومان به شهرداری بپردازد. کسی که مغازه میسازد مبلغ بزرگ تری مثلا ۳۰۰ میلیون تومان باید بپردازد. خلافی هایی که از ساخت و سازهای بدون مجوز دریافت میشود، هزینههای انشعابات آب، برق و گاز، عوارض سالیانه مسکن، عوارض سالیانه خودرو، عوارض نصب تابلوهای تبلیغاتی …. مواظب باشید دود از کله تان بلند نشود.
و همچنان دولت پول ندارد و مردم از منت کشیدن برای ماهی ۴۵ هزار تومان خلاصی ندارند.
عوارضی که در اتوبانها از سواریها و کامیونها دریافت میشود مانند چاپخانهای است که شب و روز پول چاپ میکند. کامیونی که از تبریز به راه میافتد تا به تهران برسد ۶۰ هزار تومان عوارض میدهد. همین طور در مسیر اصفهان، بعد در مسیر شیراز، بعد بندر عباس، در مسیر برگشت هم همان مبالغ را دوباره پرداخت میکند و این همه بر قیمت جنسی که در کامیون حمل میشود افزوده میگردد. حتی در تنگه هرمز نیز از کشتیها عوارض گرفته میشود.
خودروسازان، ماشینهای سواری را که به قیمت کم تر از ۱۰ میلیون تومان تمام میشود، به قیمت بالای ۳۰ میلیون تومان به مردم میفروشند. کامیونها و تریلیها را هم که خدا میداند.
در اکثر خیابانها پارکبان وجود دارد و هر پارکبان روزانه مبلغی حدود ۱۰۰ هزار تومان به دولت میپردازد. ببینید در کل کشور چقدر میشود.
به هر پارک یا ترمینالی که با ماشین بروید باید ورودیه پرداخت کنید. همین طور است شهرکهای نمایشگاهی.
ارث نیز شامل مالیات میشود و در حدود ۳۰ درصد مبلغ ریالی ارث به دولت پرداخت میشود.
هرکس که از کشور خارج میشود باید عوارض خروج از کشور بپردازد که مبلغ آن از ۲۵ تا ۱۵۰ هزار تومان است. همچنین برای اتومبیلهای سواری، باری و مسافری نیز باید عوارض خروج از کشور پرداخت شود.
با این وجود، دولت بی پول است و از مردم میخواهد که از دریافت یارانه انصراف بدهند و نان را گران می کند.
کسی که برای موردی مثل چک برگشتی شکایت میکند باید به مبلغی مثلا پانصد هزار تومان تمبر باطل کند. هر چه مبلغ مورد شکایت بیشتر باشد مبلغ تمبرهای باطل شده نیز بیشتر میشود و مثلا باید به قدر پنج میلیون یا ده میلیون تومان تمبر باطل کند. بعد دادگاه تشکیل میشود و فرد محکوم را دولت جریمه میکند. یعنی هر دو طرف را دولت سرکیسه میکند اما خدا میداند که حقدار چه موقع به حقش خواهد رسید.
گمرک چقدر درآمد دارد! یکی برای وارد کردن ماشین ۱۰۰ میلیون تومان هزینه گمرک پرداخت می کند. برای هر کالایی که وارد میشود درصدی باید پرداخت شود. چقدر واردات وجود دارد! چه رقم بزرگی میشود! سپس کالاهای فوق را وارد کننده به عمده فروش می فروشد و ۹ درصد مالیات بر ارزش افزوده میدهد. عمده فروش به خرده فروش می فروشد و ۹ درصد مالیات میدهد. خرده فروش به مصرف کننده می فروشد و ۹ درصد مالیات میدهد. چه اجناس خارجی و چه اجناس تولید داخل هر چند بار که دست به دست شوند برای هر بار ۹ درصد مالیات پرداخت میشود. تصور کنید که چه درآمد بزرگی برای دولت ایجاد میشود و این باعث میشود قیمت اجناس تا چند برابر افزایش یابد!
لذا کارخانهها مواد اولیه را به قیمت بسیار گرانی از شرکتهای متعلق به سپاه پاسداران و رهبر تهیه میکنند (در انتهای متن خلاصهای از لیست این شرکتها ذکر شده) و نیز مبالغ زیادی برای برق، گاز و آب (که با افزایش مصرف بصورت تصاعدی محاسبه میشوند) میپردازند و عوارض جادهای حمل و نقل کالا و مالیاتی که کارخانه میپردازد و بیمه ای که برای کارگران، خودروها و … پرداخت میشود سبب میشود که قیمت محصولی که تولید میکنند بسیار زیاد شود و به دنبالش میزان فروش کاهش می یابد و ناچار میشوند حقوق کمی به گارگرها بپردازند و تعداد کارگرها را به حداقل برسانند و یا کارخانه را تعطیل کنند.
کسی که از ابتدا به تاسیس کارخانه اقدام میکند، در هنگام خرید زمین، حصار کشی و مقاطع مختلف آنقدر پول به سازمانهای پرداخت میکند که انگار دولت در یک سوم کارخانه شریک است.
بسیاری از مردم حداقل حقوق را دریافت میکنند اما شرکتهای متعلق به سپاه پاسداران و رهبر موادی را که از معادن استخراج میشوند، بنزین، گازوئیل، تولیدات پتروشیمی، میل گرد، تیرآهن و … را به قیمت جهانی به مردم میفروشند اگرچه به قیمت بسیار پائینی تولید میشود.
مردم ایران با بسته شدن راه های درآمد شان به ناچار سرمایه شان را به بانکها منتقل میکنند تا از سود سپرده بانکی استفاده کنند که برای از بین بردن این درآمد نیز دولت مرتبا به بانکها دستور میدهد که سود سپردهها را کم کنند.
از تمامی این ها که گفتیم بگذریم. در حرم امام رضا چندین محل جمع آوری نذورات وجود دارد. یکی چک میدهد، یکی گردن بندش را میدهد، یکی پول نقد میدهد، دیگری به حساب واریز میکند. خلاصه این که با درآمد شهر مشهد میتوان یک مملکت را اداره کرد. من از یکی از جمع آوری کنندگان نذورات پرسیدم که این پولها به کجا میروند؟ او جواب داد: “به اداره بهزیستی”.
ولی میدانیم که بهزیستی همیشه با کمبود بودجه مواجه است و اگر افراد خیر کمک نکنند نمیتواند اموراتش را اداره کند!
قم چقدر درآمد دارد؟ جمکران چقدر؟ شاه عبدالعظم چقدر؟ چندین هزار امامزاده وجود دارد، درآمدشان چقدر میشود؟ فکر میکنم از کله تان دود بلند شد.
چقدر ملک در اختیار سازمان اوقاف است؟ درآمد حاصل از کرایه دادن این املاک چقدر است؟ سازمان اوقاف در سال ۱۳۸۵ بیش از ۷۴۰۰ ملک و بیش از ۵۸ میلیارد تومان درآمد داشت و حالا درآمدش بیشتر از ۵ برابر آن سال است.
چقدر خمس و زکات جمع میشود؟ مال امام چطور؟ همه مردم ایران فطره میدهند، چقدر میشود؟ خلاصه اینکه اگر یک در میلیون از درآمدهای اماکن مذهبی به فقرا داده میشد، یک نفر فقیر در ایران پیدا نمیشد. یک نفر بیمار سرطانی پیدا نمیشد که پول برای خرید دارو نداشته باشد.
این که مال مردم را پاک میکنند خیلی جالب است. میگوید ۱۰ میلیون تومان بده به من تا دارایی هایت پاک شوند. همه میدانند صحیح این است که بگوید: “به کسانی که ظلم کرده ای حق شان را بده تا دارایی هایت پاک شوند”. این یعنی اینکه تمامی این تشکیلات به منظور دزدی کردن طراحی و ساخته شدهاند.
حال به اینجا میرسیم که این درآمدها به کجا میروند. واضح است که این همه سرمایه اگر در داخل کشور میماند حالا ایران از آمریکا هم ثروتمندتر بود. پس به خارج از کشور میرود. به جیب کسانی که دنیا را اداره میکنند.
چه کسانی دنیا را اداره میکنند؟
زمانی بود که خانوادههای سلطنتی اروپایی با روشهای قدیمی دنیا را استعمار میکردند. متوجه شدند که نگهداری آن همه سرباز در کشورهای مختلف هزینه بسیار زیادی دارد و بهتر است بجای این کار، آنقدر در دولتها و مجامع مذهبی دنیا نفوذ کنند که بتوانند آنها را مدیریت کنند. سپس در مجامع مذهبی کشورهای مختلف (مثل حوزه علمیه قم) نفوذ و آنقدر تقویتشان کردند که مبلغین دینی توانستند تا دورترین روستاها و حتی جاهایی که دولتشان دسترسی نداشت بروند و دین ملتها را منحرف کنند به شکلی که مردم بپذیرند که انسانهای مقدسی وجود دارند که معصوم هستند و هرچه میگویند باید بدون چون و چرا پذیرفته شود. همچنین مبلغین دینی روی فرهنگ و آداب و رسوم مردم کار کردند تا آداب و رسوم نادرستی در جوامع تثبیت شود که موجب به بند کشیدن مردم و مانع پیشرفت کشور شود. این کار سبب شد که بتوانند به راحتی استعمار کرده و بین ملتها اختلاف ایجاد کنند و هر کس بخواهد که با استعمار مبارزه کند مجبور میشود به باورهای مردم حمله کند که متعاقبا فردی بی دین تلقی شده و مردم خودشان دمار از روزگارش در میآورند.
بعد انقلاب ساختگی فرانسه را به راه انداختند و سپس شاههای اروپایی به ظاهر از قدرت کنار کشیدند و ادعا کردند که مقامی تشریفاتی هستند و در اداره مملکت نقشی ندارند. اما این دروغی بیش نیست و تمامی دولتهای دنیا توسط خانوادههای سلطنتی اروپایی و چند خانواده یهودی اداره میشوند چون آنها قرنها استعمار کرده و سرمایه غیر قابل تصوری اندوختهاند و برای تمامی امور دولتها و تشکلهای مذهبی دنیا برنامه ریزی و آنها را مدیریت میکنند به شکلی که مردم باور کنند که برای حل کردن مشکلاتشان باید به امام زادهها، مراجع تقلید، ملاها و هر جایی بغیر از علم و منطق مراجعه کنند و متوجه ارزش علم و منطق نباشند.
هم اکنون دنیا توسط خانوادههای سلطنتی اروپایی و تعدادی خانواده یهودی اداره میشود که بارزترین آنها خانواده یهودی روچیلد (The House of Rothschild) در انگلستان و خانواده سلطنتی انگلستان است. ملکه انگلستان (الیزابت دوم) سه میلیون هکتار زمین در کشورهای مختلف دارد. شاید این گفته را شنیده باشید: “در زمینهای متعلق به انگلستان آفتاب غروب نمیکند”.
این خانواده ها از ۱۰۰ سال پیش برای همه چیز برنامه ریزی کردهاند و تمامی دولتهای دنیا به آن ها تعلق دارند. دولتها ملتها را چپاول میکنند و به آنها میفرستند. بانکهای سوئیس را هم ایجاد کردهاند که اطلاعات مربوط به مشتریان را محرمانه حفظ میکنند تا مشخص نشود که چه سرمایههایی را تلنبار میکنند.
چطور این سرمایهها از کشور خارج میشوند؟
در پاییز سال ۱۳۸۷ رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه از ورود هجده و نیم میلیارد دلار ارز توسط یک کانتینر به این کشور خبر داد و گفت این پول را در شرایط بحران اقتصادی خداوند برای ملت ترکیه فرستاده است. موارد مشابهی نیز رخ داده که کانتینر حاوی شمشهای طلا در مرز بازرگان کشف شده اما همان شب شمشهای طلا را با شمشهای برنجی تعویض کرده و گفتند که اشتباه شده و طلا نبود. یعنی سرمایههای کشور مرتبا به خارج فرستاده میشوند و گاها یکی از پارتیها لو میرود.
یکی از نمایندگان در جلسه علنی مجلس، در مورد وجود ۶۰ بندر غیرقانونی متعلق به سپاه پاسداران دست به افشاگری زد.
همچنین این به یک روال در دنیا تبدیل شده که گردانندگان دنیا راه را باز میکنند تا افرادی در کشورهای مختلف میلیونها دلار اختلاس کنند و به بانکهای بزرگ دنیا که متعلق به گردانندگان دنیا هستند بفرستند. بعد این دزدها بازداشت، محاکمه و مجازات میشوند. دلارها نیز از دسترسشان خارج میشود و این دلارها هرگز به کشور مبدا برگشت داده نمیشوند در حالیکه به آسانی قابل برگشت هستند.
شرکتهای سپاه پاسداران و رهبر:
درآمد سپاه پاسداران در «عرصههای قانونی اقتصاد» تا ۱۲ میلیارد دلار در سال میرسد. در انتهای متن خلاصهای از لیست شرکتهای سپاه ذکر شده.
در سال ۱۳۸۴، خامنه ای به احمدی نژاد فرمان داد طی پنج سال، سالانه ۲۰ درصد از سهم دولت در اقتصاد کاسته شود. وی در این فرمان خواهان خصوصی سازی بخش عمدهای از اقتصاد شد. سپس کارخانجات، معادن و شرکتهای دولتی به قیمتی کمتر از یک دهم ارزش واقعیشان به سپاه پاسداران فروخته شدند و این روند همچنان ادامه دارد. پر واضح است که اگر سپاه تنها در «عرصههای قانونی اقتصاد» فعالیت داشت، نمیتوانست چنین سرمایهای جمع کند و این شرکتها را بخرد. در کشوری که سربازان گمنام امام زمان همه چیزش را زیر نظر دارند، شما میبینید که مثلا انواع مواد مخدر بطور گستردهای توزیع میشود. این یعنی اینکه سربازان گمنام امام زمان نیز جزئی از شبکه ورود و توزیع مواد مخدر هستند.
سپاه پاسداران با وجود این همه درآمد، بخش بزرگی از بودجه نظامی کشور را نیز از دولت میگیرد و به جای کمک کردن به بودجه کشور، هر سال به عناوین مختلفی مبالغ هنگفتی از دولت دریافت میکند و مالیات هم پرداخت نمیکند.
بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی خارج از سیستم دولتی و تحت کنترل رهبر اداره میشوند و بخش بزرگی از اقتصاد ایران را در اختیار دارند. در انتهای متن خلاصهای از لیست شرکتهای تحت کنترل رهبر ذکر شده.
تشکیلات فوق با عنوان حمایت از مستضعفین در اختیار رهبر قرار گرفتهاند. اما هیچ سودی برای مستضعفین ندارند و رهبر مرتبا قیمت محصولاتش را افزایش میدهد. موادی که از معادن استخراج میشوند، بنزین، گازوئیل، تولیدات پتروشیمی، میل گرد، تیرآهن و … توسط سپاه پاسداران و نهادهای تحت نظر رهبری به قیمت جهانی به مردم فروخته میشوند اگرچه به قیمت بسیار پائینی تولید میشوند. کافی است رهبر تنها و تنها مالیاتش را بپردازد تا تمامی مشکلات مالی دولت حل شوند.
چگونه دنیا را چپاول میکنند:
روشی که برای اداره تمامی دنیا استفاده میشود این است که دولتها با افزایش مبالغ مالیاتها، عوارض، جریمهها، قبوض، بیمهها، تعرفهها، مجوزها و … ملت ها را به شکلی وحشیانه چپاول میکنند و سرمایهها را به خانوادههای یهودی مذکور میفرستند و روز به روز راههای درآمد برای مردم بسته میشود. این وضع در اروپا حتی شدیدتر از ایران است و اروپاییها ۷۰ درصد درآمدشان را مالیات میدهند. برای نگه داشتن ماشین در پارکینگ خانه شان باید مالیات بدهند. اگر اتومبیلی بخرند باید به اندازه قیمت آن مالیات بپردازند و …
جالب این است که برای کشورهای اروپایی برنامه ریاضت اقتصادی هم تدوین میکنند تا دولتها مردم را بیشتر از این هم چپاول کنند. برای ما هم برنامه اقتصاد مقاومتی را مینویسند. هر دو برنامه توسط یک نفر طراحی شده.
برای اینکه دولتهای دنیا بتوانند خفقان ایجاد کنند و مردم دنیا جرات اعتراض به دولتها را نداشته باشند، بطور مداوم جنگ و وحشت در دنیا تولید میکنند. زمانی جنگ سرد را بین آمریکا و شوروی سابق تولید کرده بودند. سران حکومت شوروی اعضای فراماسونری بودند. بعد از جنگ سرد هم نوبت آن رسید که از مسلمانان برای ایجاد رعب، وحشت و ترور استفاده کنند. طالبان، القاعده، داعش، حکومت جمهوری اسلامی ایران و … همگی تولید شده اند تا عامل ایجاد وحشت و ترس باشند و جنگ بین اسرائیل و حماس نیز در همین راستا است.
رسانه های دنیا مرتبا بر علیه مسلمانان و تروریسم تبلیغ میکنند و به ایجاد ترس، وحشت و کینه مشغول هستند. اما سرمایه گذاری در جهت مخالف یعنی تولید مسلمان و تروریست انجام میشود. بدین ترتیب جنگ، دشمنی، وحشت و ناامنی بطور دائم در جهان برقرار میماند و گردانندگان دنیا میتوانند دنیا را چپاول کرده و صدای مردم را خفه کنند.
تعدادی خانواده یهودی در زمان حکومت عثمانی مسلمان شدند تا بتوانند در حکومت و مجامع مذهبی نفوذ کرده و در جهت براندازی امپراطوری عثمانی و ترویج افکار خرافی تلاش کنند. هم اکنون نوادههای آنها در تمامی کشورهای اسلامی شریانهای اقتصادی را در دست دارند و دولتهای اسلامی کاملا تحت کنترل این یهودیها هستند. دولتهای اسلامی را وادار میکنند تا در جهت ترویج افکار خرافی، تحریک مسلمانان بر علیه دنیا و تولید تروریست سرمایه گذاری های کلانی بکنند.
شما ملاحظه می کنید دولت ایران ادعا می کند که دچار کمبود بودجه است. اما عاشورا که میرسد پلاکاردهای پلاستیکی بزرگی که با هزینه بسیار زیادی چاپ شدهاند در سرتاسر خیابانهای تمامی شهرها نصب میشود.
اگر به سخنان خامنهای دقت کنید متوجه میشوید که همیشه از جنگ، دشمن، مکر، حیله و استکبار جهانی سخن می گوید. در حالیکه درست این است که بگوید: «تا حالا هرچه شده را فراموش کنید و بیائید در صلح زندگی کنیم. اسلام دین رحمت است.»
مردم در سختی زندگی میکنند اما هنگامی که جذب سپاه، بسیج و سایر ارگانهای اسلامی میشوند منافع بسیاری نصیبشان میشود. در حقیقت داراییهای مردم به خائنها داده میشود تا از نظام دفاع کنند. آنچه که این افراد دریافت میکنند مانند زهری است که به تدریج در حلقوم خانوادهشان میریزند. امروز گردانندگان دنیا به این خائنها باج میدهند تا مردم را خفه کنند. فردا هم به دشمنان اینها سلاح و امکانات خواهند داد تا روزگار اینها را سیاه کنند. همان کاری که در سوریه انجام شد. همان بلایی که سر عمال شاه یا صدام آمد.
مردم تمامی کشورهای دنیا به سختی پول در میآورند اما وقتی که جذب گروههای اسلامی میشوند کمکهای فراوانی دریافت میکنند. در حقیقت خانوادههای یهودی مذکور تلاش میکنند که تمامی دنیا را مسلمان کنند.
چرا تمامی دنیا را مسلمان میکنند؟
جواب را مرحوم حسین پناهی داده:
«اینکه شما در خانه چه برنامهاى میبینید به ما مربوط است، اینکه در خیابان چه میپوشید به ما مربوط است، آنچه مینوشید و آنچه میگوئید به ما مربوط است!
با چه کسى بیرون میروید به ما مربوط است،
چه دینی دارید و چگونه آرایش میکنید به ما مربوط است؛
اما …
امنیت، قدرت خرید، کیفیت تحصیل، آینده فرزندانتان، تفریح جوانانتان، امنیت راهها، مشکل مسکن و بقیه موارد:
به ما مربوط نیست»
یعنی در هر کشوری که حکومتش اسلامی میشود دولت مجوز پیدا میکند که در همه چیز مردم دخالت کند اما خودش در مقابل هیچ چیزی پاسخگو نباشد. دلیل دیگر اینکه مسلمانان دستورات امام یا مرجع تقلید را دستورات خدا میدانند و بدون چون و چرا قبول میکنند. کسی که از بمب انتحاری استفاده میکند باور کرده که بعد از انفجار بمب به بهشت خواهد رفت و با حوریها سکس خواهد کرد. این باور توسط امام یا مرجع تقلید تولید شده. هنگامی که دنیا متوجه خیانتهای یهودیها شود و به مقابله برخیزد، یهودیها از مسلمانان برای سرکوب کردن دشمنان شان استفاده خواهند کرد.
اینکه صنایع بنیادی و بخش عمدهای از اقتصاد کشور در اختیار سپاه و نهادهای تحت کنترل رهبر قرار دارد و محصولاتشان را به چندین برابر قیمت تولید میفروشند و از سود حاصله سهمی به رهبر و افرادی که در حفظ نظام موثرند پرداخت میشود و مابقی به جیب گردانندگان دنیا میرود تنها در حکومت اسلامی ممکن است.
اینکه همه چیز را میدزدند و راههای پیشرفت مردم بقدری تنگ شده که جوانها از ناامیدی به اعتیاد روی میآورند تنها در حکومت اسلامی ممکن است.
چگونه گروههایی مثل طالبان و داعش را تولید میکنند
عامل اصلی ایجاد تروریست فشار اقتصادی بی حد و اندازه ای است که دولتها به مردم وارد میکنند. در تمامی کشورهای دنیا مردم در سختی زندگی میکنند اما وقتی که جذب گروههای اسلامی میشوند منافع بسیاری نصیب شان میشود و به این نتیجه میرسند که در راه درستی قدم گذاشتهاند. در ادامه این روند، مردم را از گروههای اسلامی به تدریج به گروههایی مثل داعش و طالبان جذب میکنند. در گروههای تروریستی حقوق زیادی مثل ۱۰ هزار دلار در ماه دریافت میکنند.
گردانندگان دنیا از غریزه جنسی نیز برای تولید تروریست استفاده میکنند بدین شکل که ارضاء غریزه جنسی را به مشکلی بزرگ تبدیل کرده اند. در تمامی دنیا به دخترها تلقین میشود که باید عفت داشته باشند و اجازه ارضاء غریزه جنسی را به مردها ندهند. میگویند که زن کالا نیست و نباید اجازه سوء استفاده به مرد را بدهد. ملاها و مراجع تقلید میگویند که آدمها نباید فریب نفس عماره را بخورند و شهوت پرست شوند. اگر دختری به پسری اجازه دهد که نیاز جنسیش را برآوذد کند جایش در میان شعله های آتش جهنم خواهد بود. اگر حجابش را رعایت کند جایش در بهشت خواهد بود. تمامی اینها برای این است که مشکلات زندگی را بیشتر و بیشتر کنند.
اما در گروه های تروریستی امامشان فتوی میدهد که اگر دخترها به مردها اجازه ارضاء غریزه جنسی را بدهند کمک بزرگی به آنها کرده اند، جهاد نکاه انجام داده اند و به ثوابی برابر با چند بار زیارت خانه خدا رسیدهاند.
اگر در رویدادهای دنیا دقت کنیم متوجه میشویم که رهبران دینی و مراجع صادر کننده فتوی قویترین ابزار گردانندگان دنیا برای پیش بردن برنامه هایشان هستند.
تولید خرافات
در طول تاریخ، تولید خرافات، همیشه پر درآمدترین شغل بوده. این درآمد باعث شده که پیغمبر را معصوم کنند، ۱۲ تا امام تولید کنند، آنها را هم معصوم کنند، مراجع تقلید و رساله تولید کنند، هزاران امام زاده بسازند، ولی فقیه تولید کنند، برای دنیا منجی بسازند و …
شما در قران حتی یک کلمه در مورد اینها نمیتوانید پیدا کنید. خدا با هیچ کس رودروایسی ندارد و اگر پیامبر یا کس دیگری معصوم بود در قران ذکر میشد. همچنین اگر امامی وجود داشت نامش گفته میشد. در قران گفته شده که از ولی تان پیروی کنید و با استناد به آن تفسیر میکنند که پیامبر، امامان و رهبر مسلمانان معصوم هستند. این گفته مثل این است که به کودک گفته میشود که به حرف پدرش گوش کند یا به مردم گفته میشود که از مسئولین پیروی کنند. این به معنی معصوم بودن پدر یا مسئول کشور نیست.
پیامبر ۱۳ زن رسمی داشت. موقتها را خدا میداند. در ۵۴ سالگی با عایشه ۹ ساله ازدواج کرد. در آیه ۵۰ سوره احزاب هم به پیامبر اجازه داده شده که هر زن مومنی را که بخواهد، بدون پرداخت مهریه برایش حلال شود. امامها هم هر کدام شان بطور متوسط ۵۰ زن داشتند. نکته اینجاست که آدم معصوم از عهده یک زن به سختی بر میآید. پنجاه تا زن و عصمت چطور یکجا جمع میشوند؟
در آیه سوم سوره مائده ذکر شده که امروز دین تان را کامل کردم. یعنی تمامی مسائل دینی در قران بیان شده. از این آیه میتوان فهمید که بغیر از قران و پیامبر، هر چیز دیگری که بنام دین تولید شده فقط برای این بوده که دزدها بیشتر دزدی کنند.
استدلال میکنند که باید کسی باشد که راه را نشان دهد. در پاسخ باید گفت که این جهان محل امتحان است. هر کسی باید قران و هر آنچه را که لازم است مطالعه کند و بر اساس تصمیمی که در برابر مشکلات گرفته میشود ارزش افراد مشخص میشود. اگر کسی باشد که همه چیز را از خدا بپرسد و به مردم بگوید مثل این است که معلم یک نفر را آورده تا در جلسه امتحان به شاگردها تقلب برساند.
امروزه سکان کشتی تولید خرافات به دست یهودیها افتاده و میلیونها صفحه تفسیر نوشته شده تا ثابت کنند که امامها معصوم بودند. برای سنیها هم برعکس این تفاسیر را میبافند تا همیشه جنگ و اختلاف بین شیعه و سنی حاکم باشد.
تاکید قران
در قران تاکید اصلی بر بزرگداشت خداوند میباشد. جمله “لا اله الا الله” هم چندین بار ذکر شده. این یعنی اینکه حق نداریم امام حسین یا امام رضا یا هر کس دیگری را اینقدر بزرگ کنیم. فقط خدا را می توان این طور بزرگ کرد. حتی صلوات فرستادن هم عملی مغایر با این تاکیدهای قران است و صحیح این است که بجای صلوات، جمله “هیچ الهی جز خدا وجود ندارد” گفته شود. کلمه الله ۲۶۹۹ بار و کلمه محمد تنها ۵ بار در قران ذکر شده. اما در این مورد نیز روی فرهنگ ما کار کردهاند و جمله “لا اله الا الله” را در موقع عصبانی شدن میگوئیم. انگار که جمله نامطلوبی است. اصلا هم از خدا خجالت نمیکشیم. علتش این است که مشرک هستیم.
دروغ میگوئیم، خیانت میکنیم، دزدی میکنیم، قوانین را رعایت نمیکنیم، تهمت میزنیم و هر کاری که دلمان خواست میکنیم. توجیه مان هم این است: «اینجا ایران است نه اروپا. اینجا اگر درستکار باشم کلاهم پس معرکه است.»
ولی این توجیه صحیحی نیست. این کارها را میکنیم چون مشرک هستیم. اگر به خدا ایمان داشتیم به این آسانی حقوق انسانها را ضایع نمیکردیم.
این یک برنامه ریزی است که امام حسین یا امام رضا را این طور بزرگ و معصوم کردهاند تا راه باز شود برای معصوم کردن مراجع تقلید و ولی فقیه و در آخر نتیجه این میشود که هرچه مرجع تقلید یا ولی فقیه میگوید سخن خداست و مردم نباید در مورد دستورات مراجع تقلید یا ولی فقیه فکر کنند بلکه باید بدون چون و چرا اطاعت کنند.
همچنین صنایع بنیادی و بخش عمدهای از اقتصاد کشور را در اختیار ولی فقیه قرار میدهند و هیچ کس متوجه نمیشود که از این طریق کشور را چپاول میکنند چون همه باور کردهاند که ولی فقیه (که کلمه امام را هم به ابتدای نامش افزودهاند) فردی ملکوتی و معصوم است.
مرتبا تبلیغ میکنند که فلان افراد بیمار از امام رضا شفا گرفتند. اما اگر به آمار نگاه کنیم میبینیم که تاثیر امام رضا بر کشورمان این است که بیشترین موارد ابتلا به سرطان دنیا در ایران رخ میدهد و ایران از لحاظ میزان بروز بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی در صدر دنیا قرار دارد. اگر تنها یک مورد بیماری مثلا قطع نخاع توسط آزمایشات و تصویر برداری پزشکی تائید میشد و پس از رفتن به حرم امام رضا توسط آزمایشات و تصویر برداری پزشکی تائید میشد که فرد مذکور شفا یافته، در کتب پزشکی جهان توصیه میشد که برای درمان آن بیماری از حرم امام رضا استفاده شود.
آداب و رسومی که سبب عقب ماندگی فکری میشود
ما را به این باور رساندهاند که نوحه خواندن، سینه زنی، عزاداری، گذاشتن قران بر روی سر، بوسیدن قران، ذکر خواندن و تقلید از مراجع تقلید سبب قرب به خدا میشود. اما این ها همان کارهایی هستند که خدا در موردشان چندین بار گفته : “افلا یعقلون؟” آیا شما تعقل نمیکنید؟ این قران را فرستادم که بخوانید و بیاندیشید. نه اینکه خرافات تولید کنید و منحرف شوید.
قرب به خدا از طریق خدمت به خلق خدا حاصل میشود و کسی میتواند خدمت بزرگی انجام دهد که علم و دانش زیادی داشته باشد. کسی که ده ها سال از عمرش را صرف تحصیل علم کرده و سالها تحقیق میکند تا نتیجهاش سبب باز شدن گرهی از گرههای انسانها شود در مسیر تقرب به خدا قرار دارد چون سبب حرکت جهان در مسیری که خدا تعیین کرده میشود.
زمانی کشور در مسیر اصلاح و شکوفایی حرکت خواهد کرد که مردم بدانند که ارزش در کسب علم و خدمت به انسانها برای رضای خدا نهفته است و اعمالی مانند نوحه خواندن، سینه زنی، عزاداری و … برای منحرف کردن مردم و جلوگیری از پیشرفت کشور طراحی شدهاند. تنها در صورتی که مردم ارزش علم را بفهمند، از هر فرصتی برای کسب علم استفاده کنند و در هر موردی به متخصص مربوطه مراجعه کنند، جامعه میشود، دزدی و شرارت کاهش مییابد و ایران به یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا تبدیل میشود.
در جاده تصادف میکنید، بعد در وسط بیابان، توسط موبایل اطلاع میدهید تا به کمکتان بیایند. کسانی که سالها تحقیق کردند، سختی کشیدند و تکنولوژی ساخت موبایل را پیدا کردند اهالی بهشت هستند نه آنهایی که برای امام حسین اشک میریزند.
میگویند مردم کشورهای پیشرفته خصوصیاتی مثل احترام به قانون، شوق به کار، احترام به حقوق دیگران، اهتمام به کار گروهی و رعایت نظم دارند. چرا این خصوصیات در نظر مردم کشورهای پیشرفته مهم هستند و در نظر مردم کشورهای عقب مانده اهمیتی ندارند؟ در ایران که صبح تا شب صدا و سیما این خصوصیات را تبلیغ میکند!
نکته اینجاست که مردم کشورهای پیشرفته وقت زیادی برای مطالعه کتاب و آموزش علوم مختلف اختصاص میدهند و این علم و آگاهی است که باعث میشود خصوصیات مذکور را مهم بدانند و همچنین جهالت باعث میشود که مردم کشورهای عقب مانده ارزش این خصوصیات را ندانند. پس تفاوت اصلی بین کشورهای پیشرفته و عقب مانده در این است که مردم کشورهای پیشرفته مدتی از روز را صرف مطالعه کتاب و آموزش علوم مختلف میکنند. میزان پیشرفت و ترقی و کاهش دزدی و جنایت در هر کشوری ارتباط مستقیم با سرانه مطالعه مردمش دارد.
اگر در کشورهای پیشرفته اجناس با کیفت بالایی تولید میشود و بازارهای دنیا را تسخیر میکند علتش این است که دائما بر اساس پیشرفته ترین اطلاعات علمی، تغییراتی در روشهای تولید، بسته بندی و توزیع کالاها ایجاد میکنند. در کشورهای عقب مانده هم تولید کنندهها ارزش علم را نمیدانند و متوجه نیستند که تنها علم میتواند راه ترقی را برایشان باز کند.
هرکس که خودش را انسانی با فرهنگ و متمدن می داند لازم است مطمئن شود که در ده سال گذشته حداقل روزی سه ساعت را به مطالعه کتب و علوم مختلفی مانند روان شناسی، تاریخ، کامپیوتر، مدیریت، آموزش زبان، بهداشت، بیماریها، رمانهای معروف، موسیقی، ترجمه قران و نشریات مختلف اختصاص داده و آنگاه مدعی شود.
در مقوله سکس به چه دامی افتادهایم؟
در قران آیه ازدواج موقت وجود دارد و در زمان پیامبر آزادی جنسی زیادی وجود داشت. اما بیشتر از یک قرن روی فرهنگ ما کرده و این باور را ایجاد کردهاند که هر نوع سکس به غیر از ازدواج دائم به شدت محکوم است و هر کس روسپی گری یا ازدواج موقت بکند در نظر ما فردی مستحق اعدام است.
پسرها در حوالی ۱۵ سالگی و دختر ها در ۱۳ سالگی بالغ میشوند و میدانیم در جوانیکه تازه بالغ شده قویترین نیاز، نیاز روحی ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف و نیاز به سکس است.
جامعه ما میگوید که جوانان باید حداقل ۱۰ سال از ارتباط با جنس مخالف و سکس محروم بمانند تا ازدواج دائم بکنند. این یعنی این که جوانان آنقدر فشار روانی تحمل کنند که دیوانه شوند. شما دیده اید که خیلی از جوانها در مقطع راهنمایی یا دبیرستان دچار افت تحصیلی میشوند. این یک برنامه ریزی فرهنگی است تا فشار روانی شدیدی به جوانان وارد شود و قادر نباشند به علم و صنعت و پیشرفت فکر کنند و یا خیلی زود ازدواج کنند و هنگامی که آماده نیستند تشکیل خانواده بدهند و فشار اقتصادی سبب شود که قادر نباشند به علم و صنعت و پیشرفت فکر کنند.
همیشه افرادی در جامعه وجود دارند که به دلایل مختلفی نمیتوانند ازدواج دائم بکنند و اگر ازدواج موقت و روسپی خانه نباشد مشکلات متعاقب گریبانگیر کشور میشود. متاسفانه تلاش میکنند تا این برنامه را در تمامی دنیا اجرا کنند و رفته رفته در کشورهای مختلف دنیا از فعالیت روسپی خانهها ممانعت به عمل میآید.
مشکل دوم این است که محرومیت دراز مدت از سکس باعث می شود که جوانها خود ارضایی کنند (جلق بزنند). این کار اغلب با عجله و ترس از آمدن پدر و مادر انجام میشود. عجله و فشار زیادی که با دست به آلت وارد میشود موجب میشود که انزال زود هنگام اتفاق بیافتد و بدین علت درصد زیادی از مردان ایرانی به انزال زودرس مبتلا هستند.
یهودیها روی تمامی اعتقادات و آداب و رسوم ما کار کردهاند و میکنند. در تمامی دنیا پذیرفتهاند که آنچه را که زن و شوهر بعد از ازدواج اندوختهاند، متعلق به هردوشان است. ما هم هنگام ازدواج مهریه چند صد سکهای تعیین میکنیم و متوجه نیستیم که با وجود این مقدار طلبکاری، ممکن نیست که دو نفر بتوانند با محبت و عشق زندگی کنند.
بکارت دختر را خیلی با ارزش میدانیم و اگر دختری بکارتش را از دست بدهد ارزش اجتماعیش از یک موش هم کمتر میشود. متوجه نیستیم که هنگام ازدواج باید دنبال مغز سالم بگردیم نه بکارت سالم.
بکارت را بهانه کردهایم و به دخترهایمان اجازه نمیدهیم وارد اجتماع شوند و شخصیت شان رشد کند. در زندانهایی بنام خانه محبوس هستند و در نتیجه کوتاه فکر و خودخواه به بار میآیند. شما هیچ دختری نمیتوانید پیدا کنید که فداکار باشد یا گذشت داشته باشد یا حسود نباشد. هیچ فضیلت اخلاقی در شخصیت دختران رشد نمیکند و تنها ابزارشان برای جذب دیگران این است که از آرایش غلیظ استفاده میکنند. زن های هیچ جای دنیا به قدر زن ها و دخترهای ایرانی آرایش نمیکنند.
زندگی مشترک تشکیل میدهیم با فردی که اجازه نداشته وارد اجتماع شود و شخصیتش رشد کند. مهریه چند صد سکهای هم بدهکار میشویم. اسمش زندگی مشترک است اما ۸۰ درصد بار زندگی به دوش مرد و ۲۰ درصد به دوش زن میافند. مرد صبح تا شب کار میکند، خرید میکند و … نتیجهاش هم این میشود که زن از مرد ناراضی است و مرد خانه همیشه آدم بده است.
در کشورهای پیشرفته روش های پیشگیری از آبستنی را در مدارس آموزش می دهند. علم روانشناسی می گوید که نوجوانها دوست دارند که با تعداد زیادی از افراد جنس مخالف دوست شوند و رابطه جنسی داشته باشند. این یک مرحله از رشد روانی است. در این مرحله با افراد مختلف که هر کدام شخصیت متفاوتی دارند ارتباط برقرار میشود. فرد پیدا می کند که با چه فردی سازگار است و چه شخصیتی برایش مناسب است تا ازدواج کند. همچنین پیدا می کند که چه تغییراتی باید در شخصیت خودش ایجاد کند تا بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
اگر این مرحله به درستی سپری شود بعد از بیست سالگی تغییری در شخصیت ایجاد می شود و از این به بعد دوست دارد که فقط با یک نفر از جنس مخالف ارتباط عاطفی داشته باشد. آن وقت با تجاربی که کسب کرده فرد مناسب برای خودش را می یابد و مدتی با او زندگی می کند و اگر انتخابش صحیح بود ازدواج می کند. این طوری یک خانواده سالم ایجاد می شود.
اما در کشور ما جوانها اجازه ندارند که این مرحله از رشد روانی را طی کنند. نتیجه این می شود که بدون آگاهی و بدون شناخت شخصیت طرف مقابل ازدواج می کنند و بعد از چند ماه زندگی مشترک متوجه میشوند که اختلافات فکری زیادی در بین شان وجود دارد و تا آخر عمر به روش بسوز و بساز زندگی مشترک را ادامه میدهند.
چگونه دولتها را اداره میکنند؟
خانواده های یهودی مذکور، تمامی کشورهای دنیا را به این شکل اداره میکنند که در کشورهای مختلف تشکلهایی مثل حسینیه، هیئت عزاداران اباعبدالله الحسین، فراماسونری، کابالیسم، شیطان پرستی و … را ایجاد میکنند. در این تشکلها تعدادی جاسوس را به عنوان نماینده خدا معرفی میکنند که دائما در تماس با خدا یا امام زمان هستند و گفتههای خدا را به مردم میرسانند. تعدادی افراد عوام، ضعیف و فاقد قدرت استدلال پیدا میشوند که این گفتهها را قبول میکنند و کاملا مرید آن جاسوسها میشوند. مقامات اجرایی کشورها (وزرا، رئیس جمهور و روسای ادارات) از میان این افراد عوام انتخاب میشوند. بعد جاسوسها برنامههای مد نظرشان را به عنوان دستورات خدا به مقامات اجرایی میگویند تا کشور را با دستورات فوق اداره کنند.
نمونه بازر این نوع مدیریت، آقای احمدی نژاد است که در کابینه اش یک صندلی خالی و متعلق به امام زمان بود. احمدی نژاد گفته بود: “امام زمان هر روز میآید و به کارهای دولت نظارت میکند و کشور را در مقابل دشمنان محافظت میکند”.
امام زمان مرتبا از احمدی نژاد میخواست که یارانه پرداختی به نان، آب، برق، گاز و … قطع شود، قیمت بنزین، گازوئیل، فلزات، محصولات پروشیمی و … افزایش یابد و به قیمت جهانی برسد. مالیاتها، عوارض و هرآنچه که از مردم گرفته میشود افزایش یابد تا بودجه دولت افزایش یابد، به نفت وابسته نباشد و مملکت پیشرفت کند. احمدی نژاد مطابق برنامههای امام زمان عمل کرد، روحانی هم همان مسیر را ادامه میدهد غافل از اینکه این سرمایهها به بانکهای سوئیس منتقل میشوند و در دست دولت نمیمانند. برنامههای توسعه اقتصادی و اقتصاد مقاومتی از دو قسمت تشکیل شدهاند:
الف: برنامههایی بسیار ایدهآل برای حمایت از تولید، افزایش صادرات و رشد و ترقی کشور.
ب: برنامههایی برای افزایش مالیات، عوارض و هر آنچه از تولید کنندگان و مردم اخذ میشود و نیز قطع کردن یارانههای پرداختی به کالاها و خدمات مختلف.
اگر بررسی کنیم متوجه میشویم که برنامههای گروه الف و ب را نمیتوان با هم به پیش برد چون برنامههای گروه ب سبب شکسته شدن کمر تولید کننده ها میشوند. یعنی برنامههای گروه الف برای عوام فریبی و پیش بردن برنامههای گروه ب نوشته شدهاند و تنها چیزی که از این برنامهها به مردم میرسد فقر و فلاکت است.
اگر میخواهند کشور از رکود خارج شود راهش این است که این همه مالیات، کارمزد و عوارض از تولید کنندگان و مردم گرفته نشود. اگر دولت کاری با مردم نداشته باشد مردم خودشان کشور را از رکود خارج میکنند.
نمایندگان مجلس و مسئولین کشور متوجه نیستند که باید بر اساس قیمتهای جهانی دستمزدی را تعیین کنند (مثلا هفت میلیون تومان در ماه) و مطمئن شوند که کارمندان و کارگران کشورمان دستمزد فوق را دریافت میکنند، آنگاه میتوانند آهن، محصولات پتروشیمی و … را به قیمت جهانی به مردم بفروشند و قیمت بنزین را بر اساس فوب خلیج فارس تعیین کنند. این کار مثل این است که تولید کنندگان کفش بگویند قیمت کفش در اروپا هفتصد هزار تومان است پس ما هم باید کفش را به قیمت جهانی یعنی حداقل ششصد هزار تومان بفروشیم.
به جرج واشنگتن (نخستین رئیس جمهور آمریکا. او فردی فراماسون بود) گفته بودند که واشنگتن شهر خداست و خدا در این شهر فرود خواهد آمد. جورج واشنگتن را هم پیامبر خدا کرده بودند. همانطور که احمدی نژاد را یکی از ۳۱۳ نفر اصحاب امام زمان کردند.
مسئولین رده بالای کشور آمریکا در سازمان فراماسونری انتخاب میشوند. مجسمهها و نمادهای فراماسونری در کاخ سفید و بسیاری از میادین واشنگتن ساخته شده و حتی روی دلار چاپ شدهاند تا در ذهن افراد فراماسون جنبه مقدس پیدا کنند. بدین شکل به برنامه هایشان جنبه مقدس و الهی میدهند تا افراد عوامی که از فراماسونری به قدرت میرسند تصور کنند که افراد برگزیده خدا هستند و بدون چون و چرا برنامههای خدا را که توسط سازمان فراماسونری در اختیارشان قرار میگیرد اجرا کنند.
در ایران نیز برنامه مشابهی انجام میشود و افراد عوامی که به قدرت میرسند تصور میکنند که افراد برگزیده خدا هستند و بدون چون و چرا برنامههایی که به اسم خدا و امام زمان دیکته میشود را اجرا میکنند.
شما میبینید که مطهری، شریعتی، طالقانی، مفتح و سایر افراد سیاسی که فهم و شعور داشتند را به شکل مرموزی کشتند چون میدانستند که نمیتوانند سهمی به آنها بپردازند و کشور را چپاول کنند.
پر واضح است که کشور ثروتمندی مانند ایران، اگر توسط ملاها و این افراد عوام که هیچ اطلاعی از علوم سیاست، اقتصاد، مدیریت و … ندارند اداره میشد، در عرض یک روز حکومت را از دستشان میگرفتند. اینها ثروتمند ترین کشور دنیا را به فلاکت کشیدهاند و نمیفهمند که این برنامههای اقتصادی در جهت تخریب اقتصاد کشور طراحی شده و به اینها دیکته میشود. این ها ظاهر حکومت هستند. در واقع حکومت توسط خانوادههای یهودی مذکور اداره میشود.
گروههای جاهل و کج اندیشی مانند داعش یا طالبان اگر حمایت کننده نداشته باشند و راه و روش را به آنها نشان ندهند، خود به خود از بین می روند. اما ملاحظه می کنید که این گروهها به سرعت پیشرفت میکنند.
اگر در گوگل کلمات دلار و ۱۱ سپتامبر را به زبان انگلیسی وارد کرده و دکمه جستجو را بزنید تصاویر دلارهای تا شده را نشان میدهد که روی اسکناس ۵ دلاری نقاشی برج دوقلو، روی ۲۰ دلاری نقاشی آتش گرفتن برج دوقلو و روی ۵۰ دلاری نقاشی فرو ریختن برج دوقلو چاپ شده. یعنی قبل از چاپ شدن دلار، نقشه ۱۱ سپتامبر را کشیده بودند چون میدانستند زمانی خواهد رسید که در آمریکا بیلیونرهای جدیدی ظهور خواهند کرد که موی دماغ این خانوادههای یهودی خواهند شد. برنامه این بود که آن بیلیونرها توسط مسلمانها کشته شوند.
لازم است متذکر شوم که هر نهضت، انقلاب، جنگ و رکودی که در جهان رخ میدهد توسط این خانوادههای یهودی طراحی و تولید شده. مثلا برای شروع انقلاب اسلامی، ابتدا از طریق سازمان ملل متحد به شاه فشار آوردند که شکنجه زندانیهای سیاسی را متوقف کند. بعد کارتر (رئیس جمهور آمریکا) دست در دست فرح و شاه دست در دست همسر کارتر، رفتند و بر سر میزی نشستند که رویش لیوان مشروب بود. این را از تلویزیون ایران پخش کردند و جرقه انقلاب را زدند. بعد از آن هم هیچ کس خمینی را نمیشناخت. مردم در طول روز به تظاهرات میرفتند و شب به رادیو بی بی سی انگلستان گوش میدادند. شاه هم روی بی بی سی پارازیت پخش میکرد. خمینی را بی بی سی به مردم شناساند و مرتبا پیامهای خمینی را به مردم میرساند و میگفت که فلان روز، مردم فلان شهر تظاهرات کنند. یعنی انقلاب اسلامی نتیجه عمل بی بی سی بود.
اینکه خمینی از پاریس اجتماعات مذهبی کشورهای مختلف را هدایت میکرد یعنی اینکه حمایت مالی زیادی را دریافت میکرد. در غیر این صورت باید صبح تا شب کار میکرد تا کرایه خانه، هزینه خوراک و پوشاکش را تهیه کند.
بعد از انقلاب هم فرماندهان ارتش و عده زیادی را اعدام کردند. برنامه این بود که فرماندهان ارتش اعدام شوند تا صدام جرات پیدا کرده و به ایران حمله کند. پیامبر پس از فتح مکه، مشرکین و دشمنانش را بخشید. صحیح این بود که خمینی هم بعد از پیروزی انقلاب، فرمان عفو عمومی میداد.
بعد از آن هم عراق به ایران حمله کرد. بعد از شش ماه صدام متوجه شد که اشتباه بزرگی مرتکب شده و چندین کشور واسطه شدند تا غرامت ایران را بپردازند و جنگ خاتمه پیدا کند اما ایران راضی به صلح نشد و این در حالی بود که تمامی دنیا از صدام حمایت میکردند. میگویند خمینی راضی به صلح نمیشد چون خاک کشورمان در دست عراق بود اما این گفته صحیح نیست چون هنگامی که او به صلح راضی شد نیز مقدار زیادی از خاک کشورمان در دست عراق بود. هنگامی که آمریکا به عراق حمله کرد صدام خاک ایران را پس داد.
خوی کینه توزی شدید خمینی باعث شده بود که به عنوان رهبر انقلاب انتخاب شود. برنامه این بود که جنگ ایران و عراق آنقدر ادامه پیدا کند که اقتصاد ایران به شدت تخریب شود و این امر را خمینی انجام داد. ایران به وضعیتی رسید که اگر جنگ چند ماهی بیشتر ادامه مییافت عراق تمامی ایران را میگرفت اما برنامه این نبود که عراق، ایران را فتح کند و آتش بس برقرار شد.
مسئله اینجاست که هفت و نیم سال از هشت سال را ایران راضی به صلح نمیشد و حالا مدعی هستیم که کسانی که در جنگ کشته شدهاند شهید هستند. مردم از بیچارگی نمیدانند چه کنند، دولت هم حقوق مردم را به خانواده شاهد و جانبازان میدهد. بیست و هفت سال از پایان جنگ گذشته و هنوز هم سهمیه های رزمندگان، جانبازان و اسرا برقرار است و بیشتر هم میشود. عراق را هم دوست شماره یک ایران میداند. دوست شماره دو هم روسیه است که صدام را تجهیز میکرد.
در مورد تولید موشک دوربرد
امروزه قدرت اقتصادی حرف اول را میزند و کشورها توسط ترفندهای اقتصادی و سیاسی به جنگ یکدیگر میروند.
کره شمالی سلاح اتمی ساخت. کره جنوبی هم توسط شرکت هیوندای بازار خودروی جهان را به نفع خودش تغییر داد. کدامیک ضربه بزرگتری به آمریکا واره کرد؟ در حقیقت کره شمالی موجبات فلج کردن خودش را فراهم کرده و این کره جنوبی است که دشمنانش را به زانو در آورده.
ما را هم مثل کره شمالی گول زدهاند. تکنولوژی تولید موشک دوربرد را به ما میدهند تا موشک بسازیم و رویش شعار مرگ بر اسرائیل بنویسیم تا دلیلی تولید شود برای قدرتهای دنیا تا از پیشرفت اقتصادی کشورمان جلوگیری کنند.
بعد از جنگ دوم جهانی به ژاپن اجازه داده نشد سلاح اتمی بسازد و این کاملا به نفع ژاپن تمام شد چون سرمایه زیادی بجای صنایع نظامی به سمت اقتصاد روانه شد. کشوری که اقتصاد پرقدرتی دارد چنان ضرباتی به دشمنانش وارد میکند که هیچ بمب یا موشکی نمیتواند آنقدر تخریب ایجاد کند.
مطلب دیگر این که خانواده های یهودی مذکور حتی به خود یهودیها هم رحم نمیکنند. این ها مسبب جنگهای اول و دوم جهانی بودند. کشتن یهودیها در جنگ دوم جهانی هم جزئی از دستور کارشان بود که آن را “هولوکاست” نامیدند و بهانهای است تا در کشورهایی مثل آمریکا مالیات پرداخت نکنند و هر قدر که میتوانند زور بگویند.
این که خامنه ای میگوید: “اسرائیل محو خواهد شد” برنامه ای است که توسط این خانوادههای یهودی طراحی شده. اینها اسرائیل را در نقطه حساس مسلمانها ایجاد کردهاند تا برای مدت درازی جنگ و خونریزی ایجاد شود و در آخر هم یهودیهای مقیم اسرائیل به این نتیجه خواهند رسید که نمیتوانند تا ابد جنگ کنند و اسرائیل را ترک خواهند کرد.
بدین ترتیب هولوکاست دوم که عبارت از نابودی اسرائیل است رخ خواهد داد تا بهانهای باشد در دست این خانوادههای یهودی برای زورگویی و پرداخت نکردن مالیات.
اساسا گردانندگان دنیا اعتقادی به وطن ندارند و اسرائیل را به چشم وطن یهودیها نمینگرند. میدانند جایی که نابغه های دنیا جمع شوند بهترین جای دنیا برای زندگی است و به همین خاطر اکثرشان در نیویورک زندگی میکنند. آن ها مردم دنیا را نسبت به وطنشان حساس و متعصب میکنند تا همیشه اختلاف و درگیری در بین کشورها وجود داشته باشد. واقعیت این است که همه انسان ها را خدا آفریده و مرزبندی کار درستی نیست.
این که خامنه ای مرتباً میگوید: “اسرائیل باید محو شود” بهانهای ایجاد میکند تا در اسرائیل ترس و وحشت تولید کنند و درصد زیادی از بودجه اسرائیل را برای مقابله با تهدید ایران به گروههای نظامی اختصاص میدهند. سپس آن خانوادههای یهودی بودجه فوق را از گروههای نظامی میدزدند و اسرائیل را هم چپاول میکنند.
این که خامنه ای مرتباً میگوید: “اسرائیل باید محو شود” بهانهای ایجاد میکند تا ایران کشوری حامی تروریست تلقی شود و برنامه موشکی و اتمی ایران عملی تروریستی دانسته شود.
خامنه ای و سایر افراد قدرتمند نظام نمیدانند که همان کسی که شاه یا صدام را به قدرت و ثروت رساند، همان کس هم همه چیز را از شاه یا صدام گرفت و آنها را به فلاکت نشاند. گردانندگان دنیا اجازه نمیدهند ثروت در دست کسی بغیر از خودشان جمع شود. زمانی بود که شاه یا صدام هم مثل خامنهای تصور میکردند که قدرتشان خیلی زیاد است و سلطنت شان سرنگون شدنی نیست. افرادی از حکومت که با استفاده از استبداد دینی مشغول دزدی هستند و میلیونها دلار در بانکهای خارج از کشور سپرده گذاری کردهاند، نمیدانند که سرمایههایشان مرتبا رسد میشود و در واقع هیچکدام از این داراییها به این افراد تعلق ندارد. سرمایهشان را به حسابهای افراد خانوادهشان واریز میکنند و نمیدانند که آنها هم زیر دوربین هستند.
این که خمینی گفت: “نظام سوسیالیستی شوروی فرو خواهد ریخت” و اینچنین هم شد بیانگر این است که آن خانوادههای یهودی برنامه شان را از زبان خمینی میگفتند تا او را در نظر مردم جهان به اسطوره و فردی ملکوتی تبدیل کنند. علائم ظهور امام زمان را نیز بر طبق برنامههایشان تدوین کردهاند تا در زمانی مناسب، فردی را به عنوان امام زمان معرفی کنند و به بهانه برقراری عدالت در دنیا، مردم را به جنگ بکشانند.
سرکردگان شوروی سابق و روسیه کنونی اعضاء فراماسونری بوده و هستند و سیاستی که به آمریکا و روسیه دیکته میشود این است که هر جا جنگی رخ میدهد آمریکا به یکی از طرفین و روسیه به طرف مقابل کمک کند تا هر چه ممکن است جنگ به درازا بکشد و کشور درگیر جنگ به مخروبهای تبدیل شود مثل سوریه.
بلشویکهای روسیه یهودی هستند و بزرگترین لابی یهودی دنیا در روسیه قرار دارد. مارکز و انگلز که مکتب کمونیسم را ابداع کردند نیز یهودی بودند. چند تا از خانوداههای یهودی که دنیا را اداره میکنند ساکن روسیه هستند و حکومت شوروی سابق و روسیه کنونی توسط آنها اداره میشد و میشود.
حال به اینجا می رسیم که چرا این خانوادههای یهودی عاشق جنگ، خونریزی، رکود و تحریم هستند؟ این موضوع دو علت دارد. یکی اینکه جنگ سبب فقر و فقر سبب ایجاد ملتی جاهل و خرافه پرست میشود. چنین ملتی ملاها و مبلغین دینیش را پرستش میکند و این خانوادههای یهودی برنامههایشان را از طریق ملاها و مبلغین دینی اجرا میکنند. دوم اینکه رشد اقتصادی کشورها سبب تولید بیلیونرهای جدیدی میشود که آنها هم میخواهند با نفوذ در دولتها، سیاستهای خودشان را پیش ببرند. این خانوادههای یهودی با ایجاد رکود سبب میشوند که بیلیونرها سقوط کنند و به گرد پای آنها هم نرسند.
اگر سازمان ملل متحد میخواهد با تروریسم مبارزه کند مهمترین کار این است که بانکهای سوئیس را مجبور کند که اطلاعات مربوط به حسابهای بانکی مشتریان را آشکار کنند.
چرا هیچ جا سخنی از این خانوادههای یهودی گفته نمیشود؟
علتش این است که اینها مالک رسانهها، استودیوهای فیلم سازی بزرگ دنیا و اینترنت هستند و اطلاعات از فیلترشان عبور میکند و بعد منتشر میشود. همچنین مالک بانکها و شرکتهای بزرگ دنیا مثل شرکتهای بیمه گر، تولید مواد خام و داروها، بازارهای سهام، سیاستمدارها، دولتها، سرویسهای اطلاعاتی و جنایات سازمان یافته هستند.
بانکهای بزرگ بین المللی متعلق به آنها است. قسمتی از سرمایههایی را که از دولتها میدزدند به این بانکها منتقل میکنند و سپس همان پول را به دولتها وام میدهند و دولتها رفته رفته در باتلاق بدهی فرو میروند. دولت آمریکا حدود ۱۷ تریلیون دلار بدهی دارد.
در تمامی کشورهای دنیا بسیاری از افراد معروف عضو سازمان فراماسونری هستند و با حمایت این سازمان توانستهاند به شهرت برسند. یعنی پیشرفت زیاد و معروف شدن برای افراد عادی فوق العاده دشوار شده. اینها دنیا را پر از نمادهای فراماسونری (چشم چپ جهان بین، هرم، ستاره شش گوش داود، ستون ابلیسک، گونیا و پرگار، ستاره ۵ گوشه معکوس، دست شاخدار و …) میکنند تا رتبه شان در فراماسونری افزایش یابد. این نمادها در بسیاری از نقاط دنیا و حتی در تابلوهای مترو تهران، کتب درسی مدارس ایران، سریال قهوه تلخ، لوگوهای صدا و سیما، تبلیغات ایرانسل، نمای بیرونی ساختمان مجلس شورای اسلامی که به شکل هرم ساخته شده، تعداد ۳۳ پنجره مجلس (رتبه ۳۳ بالاترین درجه فراماسونری است)، مطابقت گونیا و پرگار در عکس هوایی ساختمان مجلس، علامت ضربدر پشت رئیس مجلس، نقش ستاره داود در فرودگاه مهرآباد، هرمهای بازار هنر مشهد و … یافت میشود.
شرکتهای سپاه پاسداران و رهبر:
درآمد سپاه پاسداران در «عرصههای قانونی اقتصاد» تا ۱۲ میلیارد دلار در سال میرسد. بخشی از دارایی های سپاه عبارتند از: شرکت مخابرات ایران، شر کت سرمایه گذاری غدیر (که شامل داروسازی سینا، شرکت فناوران، سیمان سپاهان، سیمان کردستان، بانک پاسارگاد، سیمان شرق، کارخانجات ایران استیل، پتروشیمی زاگرس و صدها شرکت کوچک تر است)، پالایشگاه اصفهان، بانک پارسیان، نزدیک به ۶۰ درصد سهام شرکت صنایع پتروشیمی ایران، ۴۰ درصد سهام شرکت پتروشیمی پارس، ۱۹ درصد مالکیت شرکت پتروشیمی مارون، صنایع آلومینیوم ایران، معادن فلزات واقع در انگوران (بزرگ ترین معدن سرب و روی خاورمیانه)، حدود ۱۰ الی ۱۵ درصد سهام بانک های صادرات، ملت و تجارت، شرکت صنایع دریایی صدرا، شرکت تاید واتر خاورمیانه در اسکله شهید رجایی بندرعباس که ۶۰ درصد کل واردات/صادرات ایران را انجام می دهد، شرکت سرمایه گذاری صنعتی ایران، صنایع استیل مبارکه، بانک سینا، شرکت توسعه شهری توس گستر، شرکت تراکتور سازی تبریز، شرکت صنایع سدید (سرمایه گذاری به مبلغ ۱۰ میلیون دلار)، صنایع ایران مینرال (سرمایه گذاری به مبلغ ۸ میلیون دلار)، شرکت حفاری و معادن بافق (سرمایه گذاری به مبلغ ۱۵ میلیون دلار)، داروسازی جابر بن حیان (سرمایه گذاری به مبلغ ۱۰ میلیون دلار)، شرکت سرمایه گذاری مهر ایرانیان، گروه خودرو سازی بهمن (تولید کننده خودروی مزدا)، ۱۷ درصد از سهام خودروسازی سایپا متعلق به سپاه بوده است و حدود یک میلیارد دلار از مایملک و ۲ میلیارد دلار از سرمایه شرکت سایپا متعلق به سپاه است، ۱۶ درصد از سهام شرکت سرمایه گذاری صنعتی بهشهر و ۲۱۶ میلیون دلار از اموال و مایملک شرکت و ۲۵۰ میلیون دلار از سرمایه شرکت متعلق به سپاه است، ۲۴۰ میلیون دلار از اموال شرکت سرمایه گذاری بهمن، ۲۳ میلیون دلار از اموال شرکت و همچنین ۳۰ میلیون از سرمایۀ شرکت صنایع جوشکاری ایران، شرکت صنایع کرمان (۲۵ درصد از سهام) ، بانک قوامین، بانک مهر (متعلق به نیروی مقاومت بسیج می باشد که در مدت کوتاهی سرمایۀ آن از ۳۵۰ میلیون دلار به هفت و نیم میلیارد دلار رسیده است)، مؤسسه اعتباری نیروهای مسلح (بتاجا)، مؤسسه مالی و اعتباری انصارالمجاهدین، مؤسسه مالی و اعتباری ثامن الائمه، مؤسسه مالی و اعتباری مولی الموحدین، مؤسسه مالی و اعتباری عسگریه، صنایع غذایی شاداب خراسان، هواپیمایی پارس، شرکت غذایی مائده ، شرکت خودرو سازی بهمن دیزل (مونتاژ کامیون های ژاپنی ایسوزو)، شرکت عصر بهمن، صنایع شاسی سازی ایران، شرکت صنایع ارزش آفرینان و …
بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی خارج از سیستم دولتی و تحت کنترل رهبر اداره میشوند و بخش بزرگی از اقتصاد ایران را در اختیار دارند.
بنیاد مستضعفان مالک تعداد زیادی از مجتمع های دامپروری و کشاورزی (دامپروری شیر و گوشت پارس، کشاورزی و باغداری فردوس تهران، کشت و صنعت پیوند خاوران، کشاورزی فجر اصفهان و …) ، چندین شرکت تولید کننده آهن، فولاد، سیمان و قطعات پیش ساخته (معدنی دماوند، آلومینیوم کاوه خوزستان، فولاد شرق کاوه، فولاد کاوه جنوب کیش، سیمان لوشان و …) ، صنایع چوبی (تولیدی و صنعتی ایران چوب، صنعت چوب شمال، تخته فشاری و فورمیکاسازی بنیاد، نئوپان خلخال و …) ، ریسندگی و بافندگی (ریسندگی و بافندگی سلکباف، نساجی حجاب شهرکرد، ریسندگی و بافندگی میهن باف و …) ، پیمانکاری پروژه های ساختمانی، راه، پل، شهر سازی، سد سازی (عمران شهرسازی شمیران نو، شرکت عمران دشت نو، توسعه لویزان، رامان، ملی ساختمان، تولید مسکن خاور، عمران و مسکن شمال، عمران و مسکن شرق ایران و …) ، صنایع برق و انرژی (شرکت نیروگاهی ایران- سنا، برق و انرژی پیوند گستر پارس، تولیدی و گسترش برق و انرژی صبا و …) ، چرم باختر، شیشه مینا، صنایع کاشی و سرامیک سینا، تولیدی و صنعتی ایران ابزار، تولیدی پمپ پارس، کارخانه چینی ایران، ایران تایر، نفت بهران، پترو خزر، حفاری واکتشاف انرژی گسترپارس، بانک سینا، بیمه سینا، لیزینگ جامع سینا، کارگزاری بورس بهگزین، چندین هتل و مجتمع ورزشی تفریحی، گروه پزشکی برزویه، گروه پزشکی اراک، گسترش الکترونیک ایران، تولید نوشابه زمزم که در ۱۲ شهر شعبه دارد، بهنوش ایران، دوغ آبعلی، لبنیات پاستوریزه پاک ، گوشتیران، صنایع غذایی مهرشهر، پاکدیس، گلوکوزان و … میباشد. همچنین اختیار فروش نفت بدون هر گونه محدودیت به بنیاد داده شده.
آستان قدس رضوی مالک بیش از ۷۵ درصد از زمینهای شهر مشهد و زمینهای قابل کشت در اطراف مشهد و سایر شهرهای ایران نظیر تهران، قزوین، اصفهان، دامغان، سمنان، یزد، کرمان و… است. این بنیاد بزرگترین کارفرما در استان خراسان است که مجری حدود ۵۰ شرکت و موسسه اقتصادی نظیر کارخانجات صنایع چوب، داروسازی ثامن، نان قدس رضوی، کارخانه آرد، موسسه دامپروری قدس رضوی با بیش از ۱۳۰۰۰ راس گاو، چندین کشت و صنعت و کارخانه قند، مسکن و عمران قدس رضوی، فراوردههای غذایی رضوی و موسسه منطقه ویژه اقتصادی سرخس است و فعالیت خود را با خرید سهام شهاب خودرو و کمباین سازی اراک به حوزهٔ خودروسازی نیز گسترش داده است.
جمعه ۳ دی ۱۳۹۵ در ۸:۴۴ ق.ظ
سلام و عرض ادب
استاد ارجمند
بسیار عالی بود سپاسگزارم
جمعه ۳ دی ۱۳۹۵ در ۸:۴۵ ق.ظ
سلام و عرض ادب
استاد ارجمند
بسیار عالی بود سپاسگزارم
امیدوارم همیشه سلامت و تندرست باشید ?